A girl from tomorrow(part 5)

دختری از فردا

ات:رفتم سمت دفتر تهیونگ  و در زدم اجازه ورود داد منم رفتم تو و گفتم
ات:سرورم ببخشید مزاحم زمان استراحتتون میشم ولی کنتس برکن شمارو به مهمونی سالانه خانواده برکن دعوت کردن
تهیونگ:این موضوع انقدر موضوع مهمی نبود که خودت باشی بیای گهواره خورشید
ات:راستش میخواستم که راجب موضوع صبح صحبت کنم سرورم لطفا به درخواست من گوش کنید
تهیونگ:دیگه نمی خوام چیزی بشنوم
ات:سرورم من خیلی خوب از این موضوع خبر دارم که شما هیچ گونه علاقه ای به من ندارید پس لطفا بیاید در آرامش کامل و بی‌سروصدا طلاق بگیریم در پیش گاه الهه ی خورشید و ماه سوگند میخورم که بعد از طلاق جوری از این کشور برم و اثری ازم نمونه که انگار هیچ وقت از اول وجود نداشتم
تهیونگ:زندگی تو توی دستای منه و منم میگم نه من تو رو طلاق نمی دم و تو جزوی از تاریخ این کشوری حداقل اثار تو توی تاریخ این کشور ماندگار تو به من و این کشور تنیده شدی تو جزوی از ریشه های این امپراطوری هستی
ات:سرورم چطور میتونید همچین آدمی باشید چطور میتونید دختری که دوستش ندارید کنار خودتون نگه دارید من هیچی نمیخوام فقط میخوام یه زندگی آروم داشته باشم یا حداقل از جونم حفاظت کنم چرا درک نمی کنید عالیجناب (داد)
تهیونگ:گستاخ تر شدی ات
ات:(صداش رو صاف کرد ) متاسفم عالیجناب کنترل خشمم در رفت
تهیونگ:بار دیگه اینجوری گستاخی کنی به همین راحتی نمی گذرم
ات:متوجه شدم
تهیونگ:  میتونی بری
ات:بله عالیجناب
شرطا برای پارت بعد
3لایک
8کامنت
دیدگاه ها (۸)

A girl from tomorrow(part 6)

A girl from tomorrow(part 7)

A girl from tomorrow(part 4)

game of love and hate(part 33)

A girl from tomorrow(part 8)

(A girl from tomorrow(part 3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط